اس ام اس شهادت حضرت علی اکبر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به بزرگترین وب سایت اس ام اس و پیامک با موضوعات مختلف خوش آمدید برای استفاده بهتر از مطالب وب سابت از لیست موضوعات استفاده کنید همچنین می توانید اس ام اس های خود را از طریق فرم تماس با ما برای ما بفرستید و انتقادات و پیشنهادات خود را در جهت بهتر شدن این وب برای ما ارسال کنید

وب سایت تک اس ام اس را چگونه ارزیابی میکنید ؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تـک اس ام اس و آدرس TAK.SMS.LXB.IR لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در فرم زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 289
:: کل نظرات : 10

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 137
:: باردید دیروز : 39
:: بازدید هفته : 401
:: بازدید ماه : 176
:: بازدید سال : 5229
:: بازدید کلی : 134515

RSS

Powered By
loxblog.Com

انواع اس ام اس در تک اس ام اس

اس ام اس شهادت حضرت علی اکبر
دو شنبه 2 مرداد 1391 ساعت 13:49 | بازدید : 176 | نوشته ‌شده به دست تک | ( نظرات )

لبت حدیث کسا را به اشتباه انداخت
نگاهت آینه ها را به اشتباه انداخت

 

حضور نافذ پیغمبرانه ای در دشت
تمام کرببلا را به اشتباه انداخت

 

 

شبه نبی نمود چو آهنگ رزم ساز
بهر مخالفان عراق آن مه حجاز
در گریه شد سکینه و در ناله شدر باب
کلئوم شد بناله و لیلی در اهتزاز

 

 

 ...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

گفت:لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون

به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است

بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی

پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد

به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است

آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست

دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری

داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای

به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد

از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا

آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید

با فغان پسرم وا پسرم می آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری

ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است

یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای

چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!

من تو را در همه کرب و بلا می بینم

هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی

کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم

باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم

تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...

 

 

 

 

 

 

مچو باران که شبی شعله به دریا زده است

لشکر دشمن از اندام .... جا زده است

همچو شیری است که از بیشه به دور افتاده

همچو مردی که به پاهاش غرور افتاده

شان قرآن زده از روی غرض میخواند

این پسر کیست که این گونه رجز میخواند

از در و پنجره آوازه ی غم میریزد

تن عصیان زده خاک به هم میریزد

پشت در پشت زمین از هیجان می لرزد

زیر پاهای پسر کل جهان می لرزد

پسر از بهت تماشای پدر آمده است

نیزه برداشته و جای پدر آمده است

آسمان را به تحیر زده از رد خودش

همچو سیبی به دو نیم آمده از جد خودش

نیزه برداشته دنبال سپر می گردد

می رود تا وسط دشمن و بر می گردد

نیزه برداشت که درسی به سیاهی بدهد

بنویسند که تاریخ گواهی بدهد

فکر شولا و ردا و سر عمامه نبود

نیزه برداشت ولی فکر امان نامه نبود

شاه در خیمه دو بازوی سپر را بوسید

همچو مولا که گلوگاه پدر را بوسید

 

 

 

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای / به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد / از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا / آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا

 

 

 

 

 


فریاد می کشید اکبر که آب نیست / این آب دست دوزخیان است وخواب نیست
سیلی به مشک خالی شان مینواختند / گویی جوانمردی ای دیگر به کار نیست!

 

 

 

 

 


بسته اهل آسمان / دل بر عشقِ تو جوان
این شادیِ دشمنان / آتش می زند به جان
لاله گونِ چاکِ چاکم / سرو افتاده به خاکم
یا علی اکبر

 

 

 

 

 

 


ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان / مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود / بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
 
 
  

 

 

 

 

 

 


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مجموعه نرم افزار های ارسال پیام های تبلیغاتی انبوه وایبر ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

:: موضوعات مرتبط: اس ام اس شهادت حضرت علی اکبر , ,
:: برچسب‌ها: اس ام اس شهادت حضرت علی اکبر ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: